کد مطلب:148675 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120
نوزادی به اعجاز حسین سخن گفت
دو نفر در عصر امامت امام حسین علیه السلام در مورد زنی با بچه اش، نزاع داشتند، یكی از آنها می گفت: زن و بچه اش از آن من است، دیگری می گفت: مال من است، اینها به حضور امام حسین علیه السلام شرفیاب شدند.
امام حسین علیه السلام فرمود: «شما نزاعتان چیست؟»
یكی از آن دو مرد گفت: این زن و فرزندش مال من هستند، دیگری گفت: بلكه این زن و فرزند مال من می باشند.
امام حسین علیه السلام به اولی فرمود: بنشین، بچه ی آن زن، شیرخوار بود، امام به زن فرمود: «تو راستش را بگو پیش از آنكه پرده ات دریده گردد.»
زن گفت: این مرد «اشاره به اولی» شوهر من است و این بچه، مال او است، ولی این مرد دیگر را نمی شناسم.
امام حسین علیه السلام متوجه بچه شد و فرمود: به اذن و قدرت خدا سخن بگو، این زن چه می گوید؟! بچه به اذن خدا آشكارا گفت: «من نه از این مرد هستم نه از آن مرد، بلكه پدرم اینك چوپان فلان طایفه است.» حضرت امر به اجرای حد زن دروغگو نمود، روایت كننده می گوید: پس از این، دیگر شنیده نشد كه آن بچه سخن بگوید. [1] .
امام حسین علیه السلام فرمود: «شما نزاعتان چیست؟»
یكی از آن دو مرد گفت: این زن و فرزندش مال من هستند، دیگری گفت: بلكه این زن و فرزند مال من می باشند.
امام حسین علیه السلام به اولی فرمود: بنشین، بچه ی آن زن، شیرخوار بود، امام به زن فرمود: «تو راستش را بگو پیش از آنكه پرده ات دریده گردد.»
زن گفت: این مرد «اشاره به اولی» شوهر من است و این بچه، مال او است، ولی این مرد دیگر را نمی شناسم.
امام حسین علیه السلام متوجه بچه شد و فرمود: به اذن و قدرت خدا سخن بگو، این زن چه می گوید؟! بچه به اذن خدا آشكارا گفت: «من نه از این مرد هستم نه از آن مرد، بلكه پدرم اینك چوپان فلان طایفه است.» حضرت امر به اجرای حد زن دروغگو نمود، روایت كننده می گوید: پس از این، دیگر شنیده نشد كه آن بچه سخن بگوید. [1] .
[1] بحار، ج 44، ص 184.